در فقه شیعه، اموری به عنوان نجس معرفی شدهاند و مسئله نجس بودن کافر، با اختلاف نظری که در برخی از فروع آن وجود دارد، ناظر به انسانی است که این ویژگیها را داشته باشد:
۱٫ منکران خدا.
۲٫ مشرکان. (کسانی که برای خداوند متعال شریک قرار میدهند)
۳٫ منکران ضروریات دین با آگاهی از ضروری بودن آن.
۴٫ کسانی که پیغمبری حضرت محمد(ص) را قبول ندارند.
۵٫ کسانی که به امامان معصوم علیهمالسلام دشنام دهند یا دشمنش باشند؛ مثل خوارج و ناصبیان.
۶٫ غُلات. (آنهایی که یکی از ائمه علیهمالسلام را خدا خوانده یا بگوید خدا در او حلول کرده است)
با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم میکنیم:
نکته اول: یکی از مسلّمات اسلامی این است که احکام شرع، تابع مصالح و مفاسد واقعی است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امری بود و نه نهی و نه حکم به نجاست و طهارت. پس هر جا دیدیم از طرف خداوند عملی واجب گردیده و یا حرام شده است یا چیزی طاهر و چیزی نجس دانسته شده است، میفهمیم در آن عمل مصلحت یا مفسدهای است که به سبب آن باید انجام یا ترک شود. از سوی دیگر دفاع عقلانی از احکام الهی و بیان فلسفه آن، به معنای تلاشی بشری برای دست یافتن به اسرار و حکمتهای شرعی این احکام است و در این راستا، نمیتوان ادعا کرد که به همه جوانب و ابعاد و اسرار و حکمتهای قوانین الهی دست مییابیم چرا که علم ما قابل مقایسه با علم خداوند نبوده و ابزار بشر برای کشف مجهولات ماورائی، کافی نیست. پس اگرچه پذیرش احکام مسلّم و قطعی دین، برای دینداران حقیقتی غیرقابل تردید است، اما نظریههای مطرح شده در دفاع عقلانی از چنین احکامی میتواند در نهایت درست یا نادرست باشد و یا حتی میتوان همواره این احتمال را مطرح ساخت که این حکم دارای حکمتهای دیگری است که هنوز در صید اندیشه و کمند تفکر انسانی در نیامده است.
نکته دوم: نکتهای که باید در اینجا مورد توجه قرار داد این است، واژه «نجس» در اصطلاح فقه اسلامی به چیزی گفته میشود که مسلمانان باید نکاتی را در مواجهه و تماس با آن رعایت کنند، به عنوان مثال، نمیتوانند آن را خورده و یا با همراه داشتن جزئی از آن به نماز بایستند؛ به عبارت دیگر نجس چیزی است که اجتناب و دوری از آن به صلاح مؤمنان است و از اینرو مفهوم نجس در مقابل مفهوم «طاهر» قرار دارد، نه در برابر مفهوم «تمیز» و «باارزش». در نتیجه امکان دارد چیزی نجس دانسته شود در حالی که به جهت خاصیت گندزدایی عاری از هرگونه میکروب و تمیز باشد و یا ممکن است چیزی مفید باشد، ولی به جهت رعایت برخی از نکات و محدودیت در ارتباط با آن، نجس دانسته شده باشد؛ مانند نجاست سگ و خون که به معنای بیارزش بودن آن دو نیست بلکه به معنای لزوم رعایت حدود در استفاده از آنهاست. در نتیجه، اساساً در بحث نجاسات، رویکرد ارزشی وجود ندارد تا گفته شود چرا ارزش کافر با سگ یکی دانسته شده است! بلکه صرف فاصلهگذاری اجتماعی است. به عبارت دیگر، فلسفه نجاست کافران، ناظر به امنیت و سلامت روانی و معنوی افراد مسلمان و در نهایت جامعه اسلامی است. چرا که اگر حدودی برای ارتباط با کافران وجود نداشته باشد، بیم آن میرود که به جهت مقابله، پخش اکاذیب، ایجاد شبهات و در مجموع رویکردهای سیاه نمایانه مشرکان، فرد و جامعه اسلامی در هویت دینی خود دچار تزلزل و دگرگونی شود.(۱) درنتیجه فلسفه نجاست کفار را باید بیشتر ناظر به رویکردهای پیشگیرانه اسلام برای رسیدن به، «سلامت روانی»(۲) «سلامت اجتماعی»(۳) و «سلامت معنوی»(۴) در فرد و جامعه دانست.
نکته سوم: آنچه تاکنون بیان شد، ناظر به این پرسش بود که آیا نجس دانستن سگ و کافر، آنها را از نظر ارزشی در یکجا قرار میدهد که پاسخ آن گذشت؛ اما این پاسخ بدان معنا نیست که ارزش یک کافر، صرفاً به جهت آنکه انسان است، از یک حیوان بالاتر است، چرا که خداوند تبارک و تعالی، در قرآن کریم، کافران بدکیش و پیمانشکن را از هر حیوان و جنبندهای بدتر دانسته و میفرماید: «بیتردید، بدترین جنبندگان پیش خدا کسانیاند که کفر ورزیدند و ایمان نمیآورند، همانان که از ایشان پیمان گرفتی، ولی هر بار پیمان خود را میشکنند و [از خدا] پروا نمیدارند».(۵) در نتیجه، صرف انسان بودن ظاهری، از نظر ارزشی او را برتر از حیوانات نمیکند، بلکه خداوند متعال، برای کفّاری که تمام استعدادها و امکانات انسانی را صرف تبعیت از هوای نفس و گرایش به پستیها و مادیات کردهاند، ارزشی به مراتب پایینتر از حیوانات در نظر میگیرد. «چرا که چهارپایان دارای این استعدادها و امکانات نیستند، ولی آنها با داشتن عقل سالم و چشم بینا و گوش شنوا امکان همه گونه ترقی و تکامل را دارند، اما براثر هواپرستی و گرایش به پستیها این استعدادها را بلااستفاده میگذارند و بدبختی بزرگ آنان از همینجا آغاز میگردد».(۶) لازم به ذکر است، کافرانی که اصطلاحاً جاهل قاصرند و تقصیری در کفر ورزیدن ندارند، اگرچه در آخرت بخشیده خواهند شد و متناسب بامعلومات و ایمان و اعمال خودشان حسابرسی خواهند شد و وضعیتشان مثل کافران بدکیش و پیمانشکن و هواپرست نیست، اما با این حال، مراوده و مواجهه با آنها همچنان آسیبهای یاد شده در نکته پیشین را به دنبال دارد و به همین جهت، آنها نیز نجس دانسته شدهاند.
نتیجه: با توجه به آنچه بیان شد، روشن میشود که مسئله نجاست، بار ارزشی نداشته و صرف نجس بودن سگ و کافر، به معنای همتایی ارزشی این دو نیست، بلکه صرفاً به معنای یک دستور برای ایجاد فاصله و در امان ماندن از برخی از مضرات و آسیبهایی است که از نزدیکی مؤمنان با موارد نجس دانسته شده ایجاد میشود. اما از نظر قرآن کریم، کفّار عهدشکن و معاند (نه کافرانی که اصطلاحاً جاهل قاصرند) به جهت تباه ساختن امکانات و استعدادهای انسانی در مسیر پستی و هوای نفس، از نظر ارزشی، جایگاهی به مراتب پایینتر از حیوانات را داشته و شرافت یک حیوان از انسانی که عهد امانت الهی را به پای رذایل میریزد، بالاتر است. چرا که معیار انسان بودن در اسلام، تنها داشتن شکل و ظاهر انسانی نیست، بلکه آنچه سبب حیات حقیقی انسانی میشود، ایمان و عمل صالح است. کلمات کلیدی: فلسفه احکام، فلسفه نجاسات، فلسفه نجاست کافر، فلسفه نجاست سگ، ارزش انسان.
پینوشتها:
۱٫ برگرفته از: حمیدیه، بهزاد، جنبشهای نو پدید دینی و هویت ملی در ایران، تهران، تمدن ایرانی، ۱۳۹۴ ش، چاپ اول، ص۱۸۵-۱۹۸.
Mental Health2
.Social Health 3
۴ SpiritualHealth
۵سوره انفال، آیات ۵۵-۵۶ «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لَا یؤْمِنُونَ، الَّذِینَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ ینْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَهُمْ لَا یتَّقُونَ»
. ۶٫ مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج۷، ص۲۱.
برای ثبت پاسخ لطفا وارد شوید یا عضو سایت شوید